شرح رساله المشاعر ملاصدرا
- تعداد صفحات: 748
- زبان: عربی
- قطع: وزیری
- نوع جلد: سخت
مولف: صدرمتالهین ملاصدرای شیرازی
شارح: ملا محمدباقر لاهیجی
تصحیح و تعلیق: استاد سید جلال الدین آشتیانی
ناشر: موسسه بوستان کتاب
- ارسال توسط فروشگاه اینترنتی کتاب مشارقدر صورت ناموجود شدن در انبار، در اسرع وقت، تامین و ارسال خواهد شد.
توضیحات
شرح رساله المشاعر عبارت از شرحهاى حکیم ملامحمد جعفر لاهیجى (درگذشته قبل از ۱۲۹۴ق) بر کتاب مشاعر نوشته حکیم بزرگ صدرالمتألهین شیرازى (۹۷۹- ۱۰۵۰ق) است که با مقدمه، تصحیح و تعلیقات سید جلالالدین آشتیانى (۱۳۰۴ش آشتیان- ۱۳۸۴ش مشهد) همراه با مقدمههایى از دکتر احمد عابدى، استاد جلالالدین همایى (درگذشته ۱۳۵۹ش) و مقدمه شارح منتشر شده است.
موضوع اصلى کتاب، عبارت از مباحث وجود (مفهوم و حقیقت وجود، اصالت ماهیت یا وجود و…) است.
زبان متن کتاب و شرح حکیم لاهیجى، عربى است ولى استاد آشتیانى مطالبش را فارسى و به تعبیر دقیقتر دوگانه (فارسى- عربى) نوشته است. با نظر به همین جهت و نیز محتواى عرضه شده و کاربرد فراوان اصطلاحات فنى رشتههاى کلام، فلسفه و عرفان در اثر حاضر، باید گفت که مخاطبان این کتاب، متخصصان علوم اسلامى هستند. درباره اثر حاضر چند نکته گفتنى است:
- نظر دکتر عابدى در مورد جایگاه کتاب المشاعر در بین آثار ملاصدرا قابل توجه است: صدرالمتألهین فلسفه خود را با سه مسأله «وحدت وجود»، «اصالت وجود» و «تشکیک وجود» آغاز نموده و پس از آن در هر مسأله از مسائل فلسفى از این سه نظریه بهره گرفت و بلکه تمام فلسفه خود را بر آنها پایهریزى نمود، و در نتیجه، نه تنها کل جهان را واقعیتى یگانه دید، بلکه نوعى پیوند عمیق بین خالق و مخلوق برقرار و معیّت قیومیه خداوند با خلق را در سایه مسأله «بسیط الحقیقه کل الأشیاء» تفسیر کرد. در میان دهها اثر ارزنده صدرالمتألهین، رساله المشاعر- علىرغم حجم اندک خود- جایگاهى بس رفیع و وسیع دارد. در این کتاب صدرالمتألهین امّهات ابتکارات و نوآورىهاى خود را، که همه آثار و لوازم سه مسأله مورد اشاره است، به بحث گذارده است
- دکتر احمد عابدى درباره شرح حاضر نوشته است: یکى از شرحهاى رساله المشاعر، شرح ملا محمد جعفر لنگرودى، فرزند ملا محمد صادق لاهیجى، از فیلسوفان بنام قرن ۱۳ حوزه اصفهان است، وى از شاگردان آخوند ملا على نورى و استاد آقا على مدرس زنوزى و آقا محمدرضا قمشهاى بود، و تألیفات متعدد در علوم عقلى دارد. این کتاب، نوعى نقد اندیشههاى شیخ احمد احسائى، بنیانگذار «مکتب شیخیه» یا «کشفیه» یا «پایین سرى» است. شرح رساله ملا محمد جعفر لنگرودى از تبحّر مؤلف در فلسفه و عرفان حکایت داشته و تعلیقات استاد سید جلالالدین آشتیانى بر ارزش آن افزوده است
- استاد همائى درباره حکما و مدرسان فلسفه اسلامى که در دوران حکیم لاهیجى در اصفهان مىزیستهاند نوشته است: در قرن سیزدهم هجرى که عصر زندگانى شارح مشاعر است، جمعى کثیر از حکما و مدرسان فلسفه و عرفان در اصفهان بودند که اکثرشان شاگردان همان آخوند ملاعلى نورى بودند و بعضى هم اصلاً با دستگاه تدریس وى ارتباط نداشتند[۴]سپس ایشان گزارشى مختصر از زندگى و اندیشههاى آنان آورده است
- استاد همایى در بخشى از مقدمهاش ادعا کرده است: ملاصدرا بسیارى از لطایف فلسفه از قبیل حرکت جوهرى و اتحاد عاقل و معقول و امثال آن را از برکت محضر میرفندرسکى الهام گرفته و به این امر در بعض رسائل خود تصریح کرده است. ولى استاد آشتیانى این نظر را به این صورت نقد کرده است: «آنچه که راجع به میرفندرسکى نوشتهاند با صریح کلمات میر مطابقت ندارد». سپس با یادآورى اینکه در جلد اوّل کتاب منتخبات فلسفى، زندگى، آثار و اندیشههاى میرفندرسکى را بیان کرده، افزوده است که آثار او دلالت صریح دارد بر این که آن بزرگوار نه با مسأله حرکت جوهرى میانهاى داشته است و نه مثل نورى، افلاطونى را تلقى به قبول نموده است. او تابع حکماى مشائى است و مکاتبه او با معاصران صریح در نفى تشکیک در ذاتیات است و رساله صناعیه آن بزرگوار نیز دلالت دارد بر آن که او روش ابن سینا را در کلیه مسائل مهم پیروى نموده است.
- استاد آشتیانى درباره این نکته که در کلمات عرفا مذکور است: «الأعیان الثابته ما شمّت رائحه الوجود و لم تشمّ»، توضیح داده است که: یعنى نفس ذات ماهیت بدون اضافه به جاعل و اتحاد با وجود، باطل صرف است و به اعتبار وجود هم به نظر تحقیق، ماهیت امرى موهوم است، چون وجود مطلقا از صقع ربوبى است. نبودن وجود در مرتبه ذات ممکنات، ذاتى ماهیت و اتصاف آن به وجود به نحو حقیقت مستلزم انقلاب است
- آشتیانى در توضیح نظر ملاصدرا نوشته است: نسبت بین مجعول بالذات- یعنى موجودى که نحوه وجود آن صادر از علت است- و جاعل بالذات- یعنى وجودى که حیثیت ذاتش مبدأ وجود معلول است و معلول از صریح ذات آن صادر شده است- نسبت ناقص به کامل و ضعیف به قوى است، یعنى بین علت و معلول تباین صریح و عزلى وجود ندارد، بلکه تباین آنها تباین وصفى است؛ چون علت، اصل شىء و عاکس و معلول، فرع و عکس و ظل وجود علت است، به همین معنا در کلام على مرتضى(ع) اشاره شده است: «توحیده تمییزه عن خلقه و حکم التمییز بینونه صفه لا بینونه عزله» اگر موجودى مثل عقل اول، به صریح ذات از علتى مثل حقّ اول، صادر گردد، باید بین این دو کمال، مناسبت ثابت باشد به نحوى که مناسبتى تمامتر از آن تصویر نشود
- استاد آشتیانى با ذکر این مطلب که کسانى مانند حکیم جلوه گفتهاند: «مىشود وجودى در مرتبهاى از مراتب ثابت و در مرتبه دیگر متحرک باشد، اتحاد وجودى اعراض و موضوعات دلیل بر حرکت جوهر نمىشود»، منتقدانه افزوده است: این سخن، کلامى باطل است براى آنکه اگر با فرض اتحاد جوهر و عرض، وجود تدریجى عرض بدون آنکه تبدیل در موضوع حاصل شود محقق گردد، لازم آید که ماهیت عرضى در این نحوه از وجود، مستقل باشد و تابع محض جوهر نباشد
- استاد آشتیانى با ذکر این مطلب که بر اساس نظر صدرالمتألهین شیرازى وجود بنابر علیت و معلولیت بدون شک داراى مراتبى است، صدور فیض از علت، مستلزم انحطاط وجود از مقام اطلاق است و هر موجودى که از مقام وجوبى انحطاط داشته باشد، قهراً ماهیت دارد و داراى تعین است، افزوده است: اینکه صدرالمتألهین و آقا على مدرس و حکیم سبزوارى به تبع شیخالاشراق ماهیت را از عقول و نفوس نفى نمودهاند، درست نیست و دلیل و برهانى هم براى مطلب خود ذکر نکردهاند؛ لذا عرفاى شامخین فرمودهاند: عین ثابت ممکن، محو نمىشود و وجود هرچه کامل باشد، اگر به معلولیت، متصف گردد باید صرف ربط به علت خود باشد، چنین وجودى، محدود و صاحب ماهیت خواهد بود
مشخصات
تعداد صفحات | 748 |
---|---|
زبان | عربی |
قطع | وزیری |
نوع جلد | سخت |
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.